به دو دلیل رهبری انقلاب برای ششمین سال متوالی امسال را با مباحث اقتصادی نام گذاری کردند، دلیل اول اهمیت اقتصاد است و نقشی که در دوام وثبات و استقلال جامعه دارد، استقلال در سایر حوزه ها نیز به استقلال اقتصادی بستگی دارد. بدون دستیابی به این مهم در اقتصاد کشور، استقلال در امر سیاسی، فرهنگی هم محل تردید خواهد بود. زندگی مردم به اقتصاد وابسته است،که این وابستگی به سایر حوزه ها هم تسری پیدا می کند، به هرحال نیاز های اقتصادی جزو نیازهای اولیه انسان است .دلیل دوم، بخاطر این است که درصحنه اقتصادی توفیقات کمتری را نسبت به سایر حوزه ها داشتیم، بالاخره از زمان پیروزی انقلاب، به مرور ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت وبعد از آن به تدریج سایر نهاد ها وساختارهای لازم مطابق خواسته ها وآرمان های انقلاب بطورنسبی استقرار یافت، اما در حوزه اقتصاد اگر از قانون بانکداری بدون ربا بگذریم،حرکتی جدی در این حوزه مبتنی برآرمان های انقلاب و تصوری که لااقل در زمینه اقتصاد اسلامی در بین فقها یا حتی مردم جامعه وجود داشت،انجام نشده است.
درعرصه اقتصاد باید نگاه ها بطورکلی عوض شود،ادامه روند گذشته ما رابه جایی نمی رساند.تاکنون 35سال از پیروزی انقلاب گذشته،حالا اگردوران جنگ را هم کنار بگذاریم،اگر ادامه روند قبلی توفیقاتی می داشت باید شاهد این موفقیت ها می بودیم وخودش را نشان می داد،تکنوکرات ها از سال68 بر اقتصاد ما حاکم بودند و همین دیدگاه تا به امروز ادامه پیداکرده است. مدیریتی که می تواند موثر باشد مدیریتی متفاوت با گذشته است . بالاخره کار جهادی در نظام ما ویژگی هایی دارد. سال های پیش که جهاد سازندگی هنوز منحل نشده بود،گرچه فعالیت هایی که درآن انجام می گرفت فعالیت های کشاورزی،صنعتی وعمرانی بود اما نوع ورود به این کار مانند عدالت طلبی،فداکاری،اخلاص و شجاعت توانست این نهاد را شایسته نام جهاد سازندگی کند. مدیریت محافظه کارانه و عافیت طلبانه و منفعت طلبانه نمی تواند اقتصاد را نجات بدهد،به خصوص این که اکنون فضایی ایجاد شده که تصور می شود با حل وفصل موضوع هسته ای کل مسائل ما حل خواهد شد.
با وجود همه تغییراتی که در نظام آموزشی ومدل های توسعه،ایجادشده است ،باز هم همه مدل ها از یک نگاه اومانیستی و جهان بینی سکولار سرچشمه می گیرد و نتوانسته است مدل مورد تایید اسلام را درک، استخراج و اجرایی کند .ما هنوز هم شاهدیم که دردانشگاه های ما به عنوان مثال، مبانی تدریس شده مبتنی برهمان مبانی اقتصاد کلاسیک و از این دست است، طبیعتا کسی که ذهنش با این منطق شکل می گیرد سخت بتواند اقتصاد مقاومتی را باور کند.
ریشه مشکلات اقتصادی ما در سیستم آموزشی است،سیستم آموزشی ما از همان ابتدا ویژگی های منفی بارزی دارد که در واقع نمی تواند انسان های متخصص، خود باورو خلاق را پرورش دهد که نگاهشان نگاه درون زابه اقتصاد باشد. در سایرعرصه ها نیز، نظام آموزشی ما "حفظ" محور است و ارزیابی ها در مراکز آموزشی مبتنی بر محفوظات است نظامی است که اصلا خلاقیت محور نبوده و به نوآوری و نیز ارزش های دینی و بومی توجه کافی ندارد. به طورمثال، ارزش "کار" در تعالیم دینی ما بر کسی پوشیده نیست،امادر متون درسی ما ردپایی ازپرداختن به این مقوله دیده نمی شود یا اگر هست بسیار ضعیف است. ما در واقع جوانی را تربیت نمی کنیم که کار را یکی از فضائل اخلاقی واجتناب ناپذیر وجزئی از شخصیت خود بداند،بلکه جوانی را تربیت می کنیم که راحت طلب است و به دنبال این است که با راحتی بیشتر درآمد بیشتری را کسب کند ، این به نظر من یک کار ضد اخلاقی است که در نظام آموزش و پرورش ما شکل گرفته است.
مشکل جدی دیگر نظام آموزشی این است که معطوف به نیازهای جامعه نیست، مثلا در همین درس هایی که در رشته اقتصاد داریم حتی در همین علوم انسانی متون در سی ما از غرب آمده است.طبیعی است این متون بایک نگاه وجهان بینی خاصی که متفاوت از جهان بینی و وضعیت اقتصادی ماست،شکل گرفته است،بنابراین دانشجو احساس می کند که این همه وقتی که در یادگیری اقتصاد گذاشته تقریبا از دست رفته است،از طرف دیگر دولت هم هزینه ای که برای آموزش این دانشجو انجام داده از دستش رفته است،لذا نمی توان انتظار داشت که این دانشجو توجه کافی به مبانی اقتصاد مقاومتی و نگاه درون زابه آن داشته باشد چون این دانشجو نه بطور جدی فکر کرده است،نه کسی از او خواسته است که نوآوری و خلاقیت کند ونه کسی درسی به او داده که معطوف به نیازهای جامعه اش باشد،البته به آن دانشجو هم تاحدی باید حق داد .
در حوزه اقتصاد منابع کافی که برخاسته از آموزه های دینی ومنطبق با نیازهای جامعه باشد وجود ندارد و این خود از ضعف های ماست، ممکن است سوال شود چرا وجود نداشته است که می گویم به این دلیل که تقاضا برای اینها نبوده است، در اقتصاد می گوییم ما هر کالایی را که تولید می کنیم باید تقاضا برای آن وجود داشته باشد طبیعتا اگر کالایی در جامعه خریداری نداشته باشد ،تولید هم نمی شود. بنابراین الان منابع کافی نداریم وبا همین فقر منابع هم بایدشروع کنیم واگر همینطور دست روی دست هم بگذاریم واز متون غربی تدریس کنیم( منظور این نیست که ارتباط خودمان را با دنیا قطع کنیم، بلکه مقصود کوشش برای تولید علم بومی است) هیچ وقت منبع مورد نیاز خودمان تولید نخواهد شد البته تلاش هایی صورت گرفته است اما قطعا کافی نیست.
اقتصاد ما سالهاست به فعالیت های غیرمولد،رانتی ومصرفی دچارشده است،نقش اقتصاد مقاومتی برای رفع این موانع و جهت دهی مناسب به نظام انگیزشی افراد بسیاراهمیت دارد، به هرحال هراقتصادی بده بستان با دنیای خارج دارد ودر این زمان ما نمی توانیم اقتصاد را محصور در داخل کشور بکنیم ولی باید اصالت به ظرفیت های داخلی داده شود،ما اگردر داخل ظرفیت های اقتصادی را شناسایی نکنیم وموانع وکاستی ها را برطرف نکنیم حل شدن مشکلات خارجی نمی تواند کمکی به ما بکند.
شواهد نشان می دهد تیم اقتصادی دولت تیم منسجمی نیست و دیدگاه های متفاوتی بر این تیم حاکم است ، گفته می شود مشاور اقتصادی رئیس جمهور نقش تعیین کننده تری در تصمیمات اقتصادی دولت دارد، اغلب اعضای این دولت در دولت های گذشته آقایان هاشمی وخاتمی مسئولیت داشتند ودیدگاه های اقتصادی آنها در دو دوره هشت ساله پیاده شده است و نتوانست کشور را حتی به اهداف میانی خود برساند وامکان دارد همان نگاهها دوباره تکرارشود.
می خواهم تاکید کنم که قدم اول در تحقق اقتصاد مقاومتی این است که تیم دولت باور به این اقتصاد و سیاست های آن داشته باشند، بنابراین اگر اعتقاد در بدنه دولت بر این که تنها راهکارهمین مولفه هایی است که در ذیل سیاست های اقتصاد مقاومتی اعلام شده است ،نباشد، چگونه می تواند موفق بشود؟
به قول یکی از اقتصاددانان، بعد از فضای نشاط و امیدی که پس از انتخابات92 ایجاد شده بود ،مردم الان دارند ارزیابی می کنند و در صورت رضایت نداشتن وارد عمل می شوند بدین معنا که نقدینگی500 هزار میلیارد تومانی که دست مردم خفته است، بیدار می شود و اگر نتوانیم مسیر نقدینگی را در بخش تولید هموارکنیم، نقدینگی موجود در دست مردم دوباره به سمت بازارهای سوداگری مانند ارز و زمین می رود و شاید قصه سال های گذشته با شدت بیشتری تکرار شود.
در مقاله ای که درسال 46 از مرحوم دکترپیرنیا منتشر شده بود، ایشان درآنجاگفته بودتازمانی که توسعه علمی دریک جامعه اتفاق نیفتد توسعه اقتصادی محال است اتفاق بیفتد. من هرچه به این جمله فکر کردم به عمق آن بیشتر پی بردم. بنده با این گزاره که -در تولید علم موفق بودیم- موافق نیستم،بله در سال 2000 ترکیه پنج برابر ما مقالات تولید می کرده است،اما درسال 2010ازجهت چاپ مقالات در ژورنال های علمی ما از ترکیه جلوتر افتادیم ولی این به معنای علمی که به درد جامعه مابخورد نیست ،الان در آمریکا وقتی تولید مقالات علمی بالا می رود یعنی علم رشد کرده است وکشورهای اروپایی یا آمریکایی به درستی می توانند ادعا کنند که تولید علم به همین میزان افزایش پیدا کرده است،چون علم آنها علمی است که مستقیما در فعالیت های اقتصادی جامعه به کارگرفته می شود و تجاری می شود، اما ما نمی توانیم این ادعا را بکنیم ،تولیدمقالات کشورمااز سال 2000 تا حالا 5،6 برابر ترکیه رشد کرده است، اما آیا در عرصه اقتصاد هم به همین نسبت پیش رفتیم؟ ما در سال گذشته رشد منفی4/5 داشتیم. چطور می شود رشد علمی بالا اما رشد اقتصادی پایین باشد؟ آیا همه اش نتیجه تحریم بوده است؟خیر. این بر می گردد به این که عمده علم تولید شده، علم مورد نیاز جامعه ما نیست و به درد ما نخورده و یا تبدیل به فناوری نشده است.پیوند بین دانشگاه های ما و نیازهای جامعه ضعیف است،بنابراین مقاله تولید می شود، اما تبدیل به فناوری نمی شود. یعنی این علم، علم تقاضا محور نیست، علمی است که من استادیار را دانشیار کرده ومن دانشیار را استاد تمام کرده است.
دولت آقای روحانی میراث دار اقداماتی است که در دولت گذشته انجام شده است. به نظر می رسد دولت به فکر تحقق اهداف هدفمندی یارانه ها به آن معنی که در قانون مطرح شده نیست.یکی ازاهداف این بود که قیمت حامل های انرژی وکالاهایی که یارانه ای بودند نظیر بنزین، واقعی یا نزدیک به واقعیت شود. در این فاصله زمانی دلار1000تومانی شده 3000تومان معنی اش این است که طبق قانون اگر90 درصد قیمت فوب خلیج فارس را در نظر بگیرید، قیمت واقعی چیزی حدود 2800 تومان می شود. آیا در شرایط فعلی امکان این که دولت بنزین را لیتری 2800تومان بکند وجود دارد؟ابدا واگر یکسال دیگر تعلل کند این دلار می شود3500 تومان ولذا، در این شرایط فعلی نه امکان واقعی کردن قیمت ها هست ونه اصلا دولت به دنبال آن است. دولت فقط به دنبال این است که منابع لازم را برای پرداخت یارانه45500تومانی تامین کند.
یکسال دیگر انتخابات مجلس را پیش روداریم و دولت از الان دورخیز می کند که نتیجه انتخابات مجلس را به نفع خود رقم بزند،شاید هم حق با دولت باشد، چراکه مجلسی می خواهد که منطبق با ایده ها وسلایق خود باشد وبنابراین مجبور است سیاستی درپیش گیردکه معیشت مردم آسیب کمتری پیداکند. این یعنی این که دولت فقط باید جلو پایش را ببیند. این قصه تلخی است که سالهاست در این کشور تکرار می شود.