اشاره: بورس این روزها وضع چندان جالبی ندارد. این شرایط تا آنجا پیش رفته که وزیر اقتصاد، بانکها و بیمهها را به یاری طلبیده تا به کمک هم بازارسرمایه را از خطر سقوط بیشتر برهاند. با این حال بسیاری از کارشناسان اقتصادی، ریزش شاخصهای بورس را طبیعی و در جهت تنظیم سیکل و حرکت عادی بازار ارزیابی میکنند. چیزی که شاپور محمدی، معاون اقتصادی وزیر اقتصاد هفته پیش به نگارنده گفت و البته باور نشد! با این حال حسین خزلی خرازی، تحلیلگر ارشد بورس و مدیر اسبق حراست بازار سرمایه که تا حد زیادی از هزار توهای این بازار پرریسک باخبر است، تقریبا همین را میگوید، گفتنی که بازهم شاید بسیاری در پذیرفتنش تردید کنند.
بهعنوان اولین سوال میخواستم از وضع این روزهای بورس بپرسم؛ چرا شاخصهای بورس از اواخر بهمن سال گذشته و بعد از آن همه صعود یکباره روند نزولی گرفت؟
من بازار بورس را به یک کوهنورد تشبیه میکنم. هرقدر این کوهنورد از شیب کوه و با سرعت بیشتری بالا میرود و همچنین وزن خود این کوهنورد و محمولهای که همراهش است، بیشتر باشد، این کوهنورد سریعتر خسته میشود و لازم است مدتی را بنشیند و استراحت کند. بعضی وقتها هم اینقدر فشار به کوهنورد زیاد میشود که از فتح قله منصرف و مجبور میشود برگردد. بورسهای ما در 9 ماهه سال 92 بهطور میانگین 130 درصد بازده داشتهاند که این بازده در تاریخ بورس بینظیر بوده و هیچ وقت سراغ نداریم که بورسی در 9 ماه 130 درصد رشد داشته باشد. بنابراین بورسی که ارزش بازارش از 300 هزار میلیارد تومان یکباره به 600 هزار میلیارد تومان میرسد، شبیه همان کوهنوردی است که بسیار سنگین وزن است، خیلی سریع هم از کوه بالا رفته و طبیعی است که این رشد سریع باید یک جایی متوقف شود. نیمه آذر 92، بعضی از حرفهایها و فعالان بورس که سود خیلی خوبی هم کسب کرده بودند، ترجیح دادند که به اصطلاح سودشان را حفظ کنند و با فروش داراییها در قیمتهای بالا آرامآرام از بازار خارج شوند.
بنابراین لایه اول سرمایهگذاران که شروع به فروش سهام کردند، لایههای بعدی هم نگران شدند که نکند قیمتها پایین بیاید و آنها هم برای فروش هجوم آوردند. مدتی بعد در بهمن ماه وقتی بودجه 93 در مجلس مطرح شد چند عامل عینی در بودجه بحث شد که واقعا روی سود و زیان شرکتهای بورسی اثر میگذاشت. یکی همان نرخ گاز پتروشیمیها بود که بعد از دو ماه کشمکش نرخ 5/3 سنت در هر مترمکعب را به 13 سنت رساندند و این نرخ تقریبا 4 یا 5/4 برابر شد. نرخ گاز درواقع هزینه تولید شرکتهای پتروشیمی را بالا میبرد و از سوددهی آن میکاست. بحث دیگر درباره سنگ آهن بود که حدود 30 درصد عوارض فروش به شرکتهای سنگ آهنی بسته شد و سرانجام مهمترین عامل، افزایش عمومی قیمت حاملهای انرژی در سال 93 بابت اجرای مرحله دوم هدفمند شدن یارانهها بود که به هر حال هزینه همه بنگاهها را بالا میبرد بخصوص بنگاههای انرژیبر مثل سیمان، فولاد و معدنیها. این سه فاکتور عینی باعث شد در بهمن 92 همچنان بازار منفی باشد؛ یعنی گروه بیشتری از سرمایهگذاران ترجیح میدادند که سهم بفروشند و گروه کمتری سهم بخرند. از نیمه اسفند ماه که به شب عید هم رسیدیم، بالا رفتن ناگهانی نرخ سود سپردههای بانکی عامل چهارمی بود که به این شرایط اضافه شد. بالاخره همیشه در طول تاریخ، بانکداری و بورس در همه دنیا به لحاظ جذب منابع رقیب هم هستند.
من روی این کلمه رقیب حساسیت دارم؛ چون بانک و بورس خدماتشان تکمیلکننده رشد اقتصاد است، اما از لحاظ جذب منابع رقیب همدیگر هستند. وقتی سود سپردههای بانکی در یک مقطع کوتاهی بشدت رشد میکند، بخشی از سرمایهگذارها ترجیح میدهند بخشی از داراییهایشان در بورس را بفروشند و تبدیل به سپرده بانکی کنند و سود بدون ریسک بگیرند. بنابراین در انتهای اسفند ماه 92 نرخ 25درصدی سود شبکه بانکی که در بعضی بانکها در بخش سودهای روزشمار حتی تا 27 درصدی هم رسید، اثرش را بر بورس گذاشت. شب عید بیشتر بانکهای ما جریان وجوه نقدشان منفی است و در نتیجه به هر ترتیبی که هست باید این جریان را مثبت کنند، اما در اردیبهشت ماه خود به خود جریان وجوه نقد در بیشتر بانکها مثبت میشود و دیگر لازم نیست هزینههای سنگینی را به سود سپردهها بدهند. این عامل نیز در اسفند ماه اضافه شد و روند منفی بورس ادامه یافت. تا اینکه جلسهای که وزیر اقتصاد تشکیل داد و مدیران عامل بانکها و مدیران بزرگ بورسی را دعوت کردند و تصمیم بسیار کارگشا و جالبی که گرفته شد، این بود که بانکها اجازه داشته باشند تا سقف 5000 میلیارد تومان منابع در اختیار فعالان بورسی بهعنوان تسهیلات برای خرید اعتباری سهام قرار بدهند.
قبلا این مکانیسم در بورس نبود؟
من به این ترتیب یادم نمیآید. در سالهای خیلی قبل، زمانی که مدیران عامل بانکها جزو هیات مدیره سازمان کارگزاران بودند و رئیس شورای بورس هم رئیس کل بانک مرکزی بود، بعضی مواقع بانکها مستقیم میآمدند و سهام میخریدند، اما این تصمیم جدید است که بانکها خط اعتباری برای خرید اعتباری سهام بدهند که امیدواریم از این مکانیزم استفاده شود. البته 5000 میلیارد تومان در بازاری که 360 هزار میلیارد تومان ارزشش است، رقم قابل توجهی نیست، یعنی مثلا 5/1 درصد ارزش بازار است. «کجا دهد کفاف، این باده مستی ما». لذا اینطور نیست که این 5000 میلیارد تومان میتواند خیلی کار عجیب و غریبی بکند، اما انتشار این خبر از نظر روانی باعث شد روند بازار مثبت شود، اگر این مکانیسم عملیاتی شود و این منابع آرام آرام در اختیار فعالان حقیقی و حقوقی بورس قرار گیرد، فکر میکنم بازار برای اردیبهشت و خرداد وضع بهتری بیابد بخصوص چون فصل مجامع است و شاهد توزیع سودهای نقدی شرکتها هستیم، بازار میتواند مثبت شده و با شیب ملایمی رشدش را از سر بگیرد.
نقش بیمهها در این میان چیست؟ آنها که بانک نیستند.
بیمه هایکی از نهادهای مالی است که ذخایر بزرگ و درازمدتی از پول دارند، یعنی ذخایری که بیمهها دارند برای 20 یا 30 سال ممکن است نیازی به آن نداشته باشند، لذا بیمهها در همه کشورها و ازجمله ایران نهادی است که نقدینگی فراوانی دارند و درصد بزرگی از این نقدینگی را معمولا سپرده ثابت میکنند یا اوراق مشارکت میخرند. در چنین مواقعی یکی از ابزارها این است که بیمهها دستورالعملهایشان را اندکی تغییر بدهند و اجازه پیدا کنند بخشی از ذخایرشان را تبدیل به دارایی با ریسک کرده و مثلا سهام بخرند. اکنون باتوجه به اینکه قیمت بعضی سهمها تا 50 درصد تنزل پیدا کرده، اگر الان بیمهها آن سهمها را روی قیمتهای پایین بخرند، ریسک کمتری متوجهشان است. قبلا دستورالعملهای بیمهها خیلی اجازه نمیداد تا حدی بیش از نیم درصد وارد بازار سهام شوند، اما الان با یک تغییر در بیمه مرکزی یا با دستوری که ظاهرا وزیر میتواند بدهد، بیمهها هم میتوانند وارد بورس شوند.
این ماجرای افزایش قیمت خوراک پتروشیمیها، امسال در میزان بازدهی آنها تاثیر میگذارد؟
در اینباره مطالعات مفصلی با سناریوهای بسیار متعدد انجام و منتشر شد. یک سناریوی بسیار بدبینانه این بود که نرخ گاز 18 سنت شده و شرکتهای پتروشیمی هم اجازه اضافه افزایش دادن قیمت محصولات تولیدیشان را نیابند، این بدترین حالت بود؛ یعنی هزینهها بشدت بالا برود، ولی فروش تغییر نکند. در آن حالت حاشیه سود شرکتها پایین میآمد، اما با سناریوی متوسط یعنی نرخ گاز 13 سنت و امکان افزایش نرخ فروش بیشتر شرکتهای پتروشیمی حاشیه سودشان تغییر نمیکند و به سودهای قبلی میرسند و حتی بعضا رشد سود خواهند داشت.
پس استدلال شما به معنای درست بودن استدلال برای چهار برابر شدن نرخ گاز پتروشیمیهاست؟
قطعا.
یعنی برخلاف جوسازیهایی که آن زمان صورت گرفت؟
من از همان ابتدا جزو موافقان افزایش قیمت خوراک پتروشیمیها بودم. هیچ صنعتی نمیتواند در درازمدت با حمایت و رانت رشد کند. البته نرخ 27 و 35 و 18 سنت، این صنعت را داغان میکرد، ولی به هر حال دیدید که مجموعه آن بحثها، کشمکشها و لابیهای سنگین برای قیمت پنج، شش سنت تا مثلا 18 سنت به برآیند 13 سنت ختم شد که در میانگین موزون قرار شد 10 سنت از پتروشیمیها بگیرند، یعنی چون قیمت گازی که پتروشیمیها برای گرما استفاده میکنند با قیمت گازی که برای ماده اولیه به کار می برند فرق دارد و رقم 13 سنت برای گازی است که برای ماده اولیه تولیدپتروشیمی استفاده میشود.
این موضوع درباره عوارض سنگ آهن هم صدق میکند؟
عوارض سنگ آهن اصلا مدل و فرمولش تغییر کرد. سال گذشته عوارض براساس 5 درصد فروش فولاد خوزستان دریافت میشد، اما در سال 93، قرار شد 30 درصد فروش سنگ آهنیها به عنوان عوارض دریافت شود. من فکر میکنم با اندکی رشد در قیمت فروش سنگ آهنیها و اجازه رشد صادرات، آنها هم مشکلی در رسیدن به سودهای قبلی و حتی رشد سود نخواهند داشت.
در فصل مجامع شرکتهای بورسی که در پیش است، شرایط تقسیم سود این شرکت ها در مجموع چگونه خواهد بود؟
عملکرد شرکتهای بورسی سال گذشته فوقالعاده عالی بوده است و سال 92 سال بینظیری برای شرکتها محسوب میشود. از لحاظ سوددهی به دلیل نرخ ارز و تغییراتی که در سال 91 اتفاق افتاد و اثرش را در سال 92 در صورتهای مالی شرکتها گذاشت، وضع سود خوب است، اما فکر میکنم شرکتها به صورت محافظهکارانه بین میانگین 40 تا 50 درصد سودهای دریافتی را تقسیم کنند، چون اگر بیشتر سود تقسیم کنند نقدینگی از شرکت خارج میشود و توان مالی شرکت پایین میآید، اگر هم کمتر تقسیم کنند، سهامدارانشان ناراضی خواهند بود.
این سود نسبت به سال 91 چه تغییری کرده است؟
سود شرکتها فوقالعاده رشد کرده است. اگر اشتباه نکنم کل سود شرکتها در سال 91، 36 هزار میلیارد تومان بود و در سال 92 آخرین آماری که دارم به 75 هزار میلیارد تومان رسیده است.
یعنی 2.5 برابر شده است.
تقریبا.
پس امسال سهامداران بورس میتوانند از سود خوبی بهره ببرند.
بله، اولین مجمع فوقالعاده شرکتهای بورسی، مجمع همراه اول بود که 1080 تومان سود نقدی تقسیم کرد روی سهمی که آخرین قیمتش 6600 تومان بود، البته همراه اول شرکتی است که توان پرداخت سود نقدی را به دلیل مکانیزم آن سپردهها، ودیعه و فروشش دارد، اما بسیاری از شرکتها نمیتوانند یکششم قیمت سهم، سود نقدی پرداخت کنند و اگر این کار را کنند نقدینگی بسیار زیادی از شرکت خارج میشود و برایشان سخت است. فکر میکنم سهامداران این نکات را میفهمند و اصرار زیادی در مجامع برای توزیع سود نقدی زیاد نخواهند داشت با توجه به اینکه هزینه تامین مالی برای بنگاهها دستکم 30 درصد شده لذا هرچه سود نقدی تقسیم کنند، باید به جایش وام 30 درصدی بگیرند، بنابراین تقسیم سود نقدی زیاد، هزینه مالی شرکتها را بشدت میبرد.
سود شرکتهایی که درسال 92 صفر شده بود، ازجمله خودروسازها ـ ایرانخودرو و سایپا ـ و سهامدارانشان برای روزهای بهتر صبر کردند، امسال وضعشان چگونه خواهد بود؟
اگر تیراژ تولید و فروش خودرو در سال 93، به آمار سال91 و قبل از آن برگردد و امکان تولید و فروش یک میلیون و 800 هزار دستگاه به وجود بیاید و یعنی اینکه قطعه وارد بشود، قطعهسازها پول داشته باشند تا قطعه بسازند و مردم هم قدرت خرید مثلا پراید 20 میلیون تومانی را داشته باشند، قطعا خودروسازها و قطعهسازها به سودهای سال 90 و 91 خواهند رسید، ولی با توجه به بحرانی که سال 92 به وجود آمد ـ هم از لحاظ نقدینگی و هم از لحاظ واردات و قطعات ـ بعید میدانم خودروسازان در سال 93 بتوانند به اوج سوددهی قبلیشان برگردند.
یعنی سهامداران خودروسازان امسال هم سودی دریافت نمیکنند؟
امسال که در خرداد و تیر، اصلا سودی وجود ندارد.
یعنی برای دومین سال سود خودروسازان منفی و صفر خواهد بود؟
نه، فکر میکنم خودروسازان امسال از زیان دربیایند، ولی مثلا به سودهای سال 90 و 91 نرسند.
اصلا سود تقسیم خواهند کرد؟
نه، اصلا پولی ندارند که تقسیم کنند، وقتی شرکت زیان داده که اصلا سودی تقسیم نمیشود، اگر هم در سال 93 سودی بکنند و در مجمع سال 94 بخواهند تقسیم کنند، سود خیلی کمی خواهد بود؛ چون صنعت خودرو بسیار متکی به نقدینگی است و خروج نقدینگی پدر آن را درمیآورد.
وزیر اقتصاد بتازگی وعده داده شورای پول و اعتبار کاری میکند که نرخ سود بانکی ـ هم سپردهها و هم تسهیلات ـ پایین بیاید. فکر میکنید این تصمیم چه اثری در بورس بگذارد؟
البته آن چیزی که همیشه در بازار و شبکه پولی کشور بوده با آن چیزی که شورای پول و اعتبار مصوب و بانک مرکزی ابلاغ میکند، فرق داشته است؛ یعنی عملا شما میبینید در طول سالهای گذشته هیچ وقت شبکه بانکی حتی بانکهای دولتی دقیقا مصوبات شورای پول و اعتبار را رعایت نکردند و نرخ پول واقعا براساس عرضه و تقاضا تعیین شده است.
اگر افرادی سهمهایشان را نفروختند و نگه داشتند و در نهایت ارزش سهامشان
پایین آمده، الان دیگر در کوران این قیمتهای پایین، 40 تا 50 درصد
پایینتر فروختن سهام اشتباه است. اینها باید حداقل شش ماه دیگر صبر کنند
که دوباره قیمتها به حالت قبلی برگردد
الان هم که در اردیبهشت ماه هستیم، خود به خود نرخ سود باتوجه به این که تورم پایین آمده است، کاهش مییابد؛ یعنی اندکی نرخ سود سپردهها بانکی خود به خود پایین خواهد آمد و نیازی به مصوبه و دستور ندارد. امیدوارم اقتصاد ما روزی به جایی برسد که دیگر کسی نه وزیر، نه شورای پول و اعتبار و نه بانک مرکزی نرخ سود بانکی را دستوری را ابلاغ نکنند و عرضه و تقاضای پول و نیاز جامعه به پول نرخ سود را مشخص کند. الان چون داریم از رکود خارج میشویم افزایش تقاضای پول مشهود است، یعنی بسیاری از بنگاهها برای نقدینگی دارند، لهله میزنند و اگر نقدینگی داشته باشند دوباره تولیدشان را به نقطه قبلی میرسانند. همین را الان درباره خودرو گفتیم؛ یعنی سرمایه در گردش یکی از نیازهای جدی بنگاههای ماست، ولی با وجود این ما بحران اسفند 92 را در بانکها نداریم؛ چون در اسفند ماه بانکها جریان وجوه نقدشان منفی بود و خودشان نرخ سودشان را روی ارقام 27 و 28 درصد بردند که زیان کمتری کنند، اما در ماه جاری کل ماجرا متفاوت خواهد شد.
یعنی احتمال دارد آن نقدینگی که سمت بانکها رفته بود، دوباره در ماههای خرداد، تیر و مرداد به جواب دادن به این پرسش مقداری سخت است، چون پارامترهای دیگری هم برای تحقق این پیشبینی لازم است. بورس خبرهای شاداب دیگری هم نیاز دارد که این اتفاق بیفتد مثل توافق دائم روی پرونده هستهای. اگر این خبر بیاید قطعا این اتفاق میافتد.
یعنی نقدینگی بانکها و سپردهها به بورس میآید؟
بله.
شما وضع بورس را به کوهنورد تشبیه کردید. آن کوهنورد منتظر رسیدن تیر ماه است؟
آن کوهنورد به ارتفاع 89 هزار پایی رفته بود و بشدت خسته شده و دیگر منصرف شده بود بالاتر برود. الان به کمپ پایینی در ارتفاع 74 هزار واحدی برگشته. یک کمپ خیلیتر و تمیزتر! استراحت کرده، تغذیه کرده و خودش را ساخته است. الان با انرژی ناشی از آن خبرهای مثبت و تحولات که خواهد رسید، میتواند صعود کند و بالاتر برود.
البته من فکر میکنم، تحولات تیر ماه عامل سوم درباره این صعود است. عامل اول به نظر من ثبات اقتصادی است و بحث تحریمها و مذاکرات بینالمللی هستهای در رتبه سوم است.
اشاره کردید بحث اول ثبات اقتصادی است، بحث دوم در این میان چیست؟
بحث دوم همین پایین آمدن طبیعی و نه دستوری نرخ سود سپردههاست. بهطور اتوماتیک اگر نرخ سپردهها به طور طبیعی پایین بیاید، بخشی از سرمایهگذارها ترجیح میدهند به بازار سهام بیایند و سهام را در قیمتهایی که 30 تا 40 درصد پایین آمده، بخرند؛ بنابراین شاهد رونق بورس میشویم. در این میان میخواهم یک نکته را در تحلیل بورس به شما و بقیه تذکر بدهم. در تحلیل روند بورس به جای اینکه خیلی روی حرکت شاخص کل تاکید کنیم، باید روی حجم معاملات تاکید کنیم. وقتی حجم معاملات بالا میرود، روند بازار درست و قیمتها نیز در آن بازار درست است. ممکن است زمانی شاخصهای بورس بالا رود، ولی بورسی که روزی صد تا 150 میلیارد تومان در آن معامله میشود، این نشان میدهد این بازار گرما ندارد. ما در آذر ماه بورسی را میدیدیم که روزی 800 تا 900 میلیارد تومان و به طور متوسط بالای 800 میلیارد تومان در روز سهم معامله میشد؛ لذا شاخص کل روند بازار، اما حجم معاملات خرد و بلوکی نشاندهنده گرمای بازار است. اگر پولهای خارج شده به بورس برگردد، شاخصها بشدت رشد میکند. همچنین شاخص تعداد دفعات معاملاتی را که مختص بورس ماست نیز در نظر بگیرید. تعداد دفعات معاملاتی بورس در سال مثلا 91 حداکثر به 12 هزار دفعه در روز بین ساعت 9 تا 12 میرسید؛ اما در آذر 92 که پیک معاملات بورس بود، تعداد 147 هزار دفعه معامله دیده شد؛ یعنی در 147 هزار معامله 800 تا 1000 میلیارد تومان راحت معامله میشد، لذا شما باید به شاخص حجم معاملات نیز دقت کنید؛ لذا نتیجه میگیریم اگر قرار باشد نقدینگی از بازارهای موازی بورس مثل مسکن، بانک و ارز به بورس بیاید، حجم معاملات بالا میرود. حال در آن شرایط اگر شاخصهای بورس هم پایین بیاید، جای نگرانی نیست؛ یعنی قیمت درست نیست و بازار کار خودش را میکند؛ لذا حجم معاملات شاخص مهمتری از شاخص قیمت است.
باتوجه به سیاست جدید دولت برای خصوصیسازی و اینکه دولت میخواهد عرضه اولیه سهام را در بورس کاهش دهد، فکر میکنید این سیاست چه تاثیری در بورس میگذارد؟
الان که تاثیرش مثبت نیست، ولی من متاسفم، زمانی که بازار بسیار داغ بود و مردم پولهایشان را به بورس آورده بودند، چرا سازمان خصوصیسازی سهام را عرضه نکرد. زمانی که مردم میآیند و روزی 800 میلیارد تومان سهم راحت معامله میشود، وقت عرضه اولیه سهام است، وقت خصوصیسازی است، نه زمانی که در اسفند ماه شاخصهای بورس و قیمتها پایین آمده است. متاسفانه در آن بازار داغ چون دولت و مسئولان دولتی عوض شده بودند، هیات عالی واگذاری تشکیل نشد و در فاصله بین مرداد تا آذر 92، سازمان خصوصیسازی عملا هیچ کاری در بورس تهران نکرد. این در حالی است که سازمان خصوصیسازی و هیاتهای پذیرش بورسها باید آماده باشند که وقتی مردم به هر دلیل آمدند و پولها به سمت بورس آمد، به جای اینکه نقدینگی جدید صرف بالا رفتن سریع قیمتها شود، صرف خرید سهام جدید شود یعنی به دلیل افزایش تعداد سهام موجود در بورس و نه به خاطر بالا رفتن قیمت سهام، ارزش جاری بازار بورس رشدکند. این وظیفه سازمان خصوصیسازی و هیاتهای پذیرش بورسهاست که در دستشان شرکتهای جدید، افزایش سرمایههای جدید و پذیرهنویسیهای جدید آماده داشته باشند و زمان رونق بازار مدام اینها را عرضه کنند.
باتوجه به این سیاست دولت که میگوید میخواهم خصوصیسازی واقعی انجام بدهم و بعد به همین دلیل مقدار عرضه سهام را کم کند، این امر چه تاثیری بر بازار میگذارد؟
اگر بازار دوباره به وضع آذر ماه برگردد، این سیاست بد است ولی الان در شرایطی که روزی 50 تا صد میلیارد تومان بیشتر در بورس معامله نمیشود، این سیاست به نفع بازار است. در نهایت دولت باید این آمادگی را داشته باشد و دستورالعملهایش را هم اگر میخواهد، تغییر بدهد، سیاستهایش را اگر میخواهد بازنگری کند و بالاخره هر کاری که میخواهد بکند، اما این آمادگی را داشته باشد که اگر نیمه دوم سال 93 بعد از این که اثر اجرای مرحله دوم هدفمندی گذشت و معلوم شد به هر دلیل باز نقدینگی وارد بورس شده، بتواند دوباره سهم عرضه کند. به هر حال خصوصیسازی را که نمیتوان متوقف کرد چون قانون و دستور رهبری است، حالا دولت گفته میخواهیم روش اجرا و برخی نگاهها را بازنگری کنیم، اما این بازنگری باید سریعتر انجام بشود که آمادگی داشته باشیم همچنان سهامها را به صورت خرد و عموم به مردم بفروشیم.
سهامداران خرد بورس در ماجرای کاهش شاخصها چقدر ضرر کردند؟
سهامدارانی که در یک سال گذشته به بورس آمدهاند، مثلا در فروردین 92، الان راحت 50 تا 60 درصد سود بردهاند، اما سهامدارانی بشدت ضرر کردند که در مهر، آبان و آذر 92 به بازار آمدند. یعنی در پیک قیمتها تازه وارد بورس شدند و سهم خریدند. اینها دو دستهاند: یک عده که بهمن و اسفند و فروردین سهامشان را فروختند و رفتند کنار که آنها ضرر کردند و سهامشان را به قیمتهای پایینتر فروختند. این عده الان در قیمتهای پایینتر از آن زمان که ضرر کردند، میتوانند دوباره وارد بازار شوند و سهام بخرند چون بازار علائم مثبت شدنش را بروز داد، اما در گروه دوم، اگر افرادی سهمهایشان را نفروختند و نگه داشتند و در نهایت ارزش سهامشان پایین آمده، الان دیگر در کوران این قیمتهای پایین، 40 تا 50 درصد پایینتر فروختن سهام اشتباه است. اینها باید حداقل شش ماه دیگر صبر بکنند که انشاءالله دوباره قیمتها به حالت قبلی برگردد. توصیهام به دسته دوم این است که اگر پول نقد دیگری هم دارند، الان میتوانند چه مستقیم و چه از طریق صندوقها آرام آرام خرید کنند و میانگین خریدشان را پایین بیاورند تا از این طریق قیمت تمام شده خرید سهام را پایین بیاورند که اگر بازار برگشت و قیمتها بالاتر رفت، سود بهتری بکنند. البته کسانی که پول دارند، دل هم دارند یعنی اگر ما دائما فکر کنیم بحران میشود، جنگ میشود، وضع تحریمها بدتر میشود و... طبیعی است که نه، نباید وارد بورس شویم و از این ریسکها بکنیم. من انتظارم این پیشبینیهای بدی که گفتم، نیست. انتظارم خوشبینانه است. فکر میکنم تورم کم میشود، حلقه محاصره کم میشود و چرخه اقتصاد از رکود خارج میشود و آرام آرام به سمت رشد اقتصادی میرویم. بنابراین الان فکر میکنم وقت خرید سهام است. البته همه یکجور فکر نمیکنند، این نظر من است.
پس به نظر شما آن کوهنورد آرام آرام حرکت صعودیاش را شروع میکند؟
بله، حتما.
منبع: روزنامه جام جم